دلم تنگ برادر جان برادر جان دلم تنگ
آقا من موندم وبلاگ کیمیا ( آلاچیق ) چش بود که فیلترش کردن من هنوز
تو شک موندم دارم به این فکر می کنم که کیمیا چه نکته ی غیر اخلاقی
رو رعایت نکرده که وبلاگ هیتلر شده؟ هااااااااا
این دیگه خییییییلی مسخره اس بابا شورشو دراوردن حالا فقط کم مونده
یه روز نت رو باز کنیم ببنیم گوگل فیلتر شده
باور کنین بعید نیست ازشون آقا من اعتراض دارم ( حالا کی به اعتراضت توجه می کنه )
کیمیا ما را در غم خود شریک بدان تسلیت می گم وبلاگ خوبی بود بدی ازش ندیدیم
من واقعا به معنای واقعی کلمه دیوونه شدم بابا خو لاشی هیییییی
لعنتی
با تو ام عوضی خودت می دونی با کیم هوووووووووی خو برا چی نمیشه
کامنت گذاشت برا بقیه؟ عاقا دلم برا این رضا چرت نویس این مهلا این
سالی و اوووووووووووو بقیه تنگ شده بابا می خوام یکم حرف بزنم بابا دلم
ترکید اعصابم خورده اصلا نمیشه برا کسی کامنت بذارم
گای وسط یک فکر گاهی هم وسط یک خیابان سردت می کنند ... داغت
می کنند ...... رگ خوابت را بلدند .... زمینت می زنن
من و مترسک دردمان مشترک است دورمان را کلاغ هایی گرفته اند که از
خودمون فراری ند اما به خاطر نیاز هایشان به ما نزدیک می شوند
صدای پای تنهایی نزدیکه مثل این نزدیکه بروم برایش چای بریزم کلی
برایش حرف دارم
به بعضی تو زندگی باید گفت: من چشم میذارم تو فقط گمشو
بچه ها
کی می دونه زندگی یعنی چی؟
من: یعنی چیزی که حسرتشو می خوریم
حالا شما چی میگین واقعا زندگی یعنی چی؟
بالا تر از سیاهی هم رنگی است مثل رنگ این روز های من
فراموش کردنت مثل آب خوردن بود لعنتی ........ اما از آن آب هایی که می
پرد تو گلو و سال ها سرفه می کنم
قابل توجه معلمایی که می گن امتحان سه سوال بیشتر نیست بعد که
برگه رو میذارن جلوت و میبینی هر سوال 60 قسمته
من نمی فهمم این لاشی بازیا یعنی چی ها؟
یعنی مزخرف ترین لحظه ی زندگیه اون وقتیه که با پسر عمه ات دعوا
کنی بعد نتونی بش.......... فحش عمه بدی
به بعضی ها باید گفت کبوتر با کبوتر .......... لاشی با لاشی
یه نصیحت از من : هر کی بهت میرینه دشمنت نیست
هر کی از توی گه درت میاره دوستت نیست
پس هر موقع تو گه گیر کردی دهنتو ببند
بچه همسایمون داشت از مهدکودک بادختر همبازیش می یومد. من با
خنده بهش گفتم: وقتی با یاری پس چی کم داری؟
گفت: خونه خالی........ بابا این بچه های این دور زمونه بچه نیسن که
گودزیلان
اینقده بدم میاد از این مردا که ابروهاشونو بر میدارن عین دخترا حرف میزن
راه رفتشون صورتشون اخلاقشون شده عین دخترا بخدا دخترا هم دیگه
این جوری نیستن الان پیش چند تا دختر وایسی از هشتا حرفشن
هفتاش از رفاقته بخدا با چشم خودم دیدم دختره یه جوری حرف میزد برا
یه لحظه فکر کردم پسره ناکس.
بابا پسرا یکم به خودشون بیان. مرد باید طوری برینه که تا 6 ساعت نتونی
بری دستشوی. موافقی؟
اینقدر بعضی بعضیا لاشی بازی درآودن که وقتی به یکی میگی دوست
دارم عمرا باور کنه
درست شیم ببا اوضاع داغونه خفن
آدم یه اشتباهی می کنه............ بعد اون اشتباه یه عمر آدمو می کنه
حست چیزی نیست که من می خورم ........حسرت چیزیه که به دلت میذارم
لاشی یه چند مدت لالمونی گرفته بودی ولی باز یاد شاخ افتادی د*وس
زیر سیگاری پر از سیگار
یک لیوان یک استکان چای نصفه
یک جیگر سوخته یه خستگی تکراری
با یه سیستم نفتی
یه تخت خواب خالی از خواب
این ها سهم من از زندگی
آقا دیدم از خاطره خوشتون اومد گفتم یه خاطره دیگه تعریف کنم:
جونم واستون بگه یه دوستی داشتم اهل اینترنت و مد و این جور حرفا
نبود نمی دونم این جمله ی به فاک رفتن رو کجا
شنیده که تو یه جمعی نشسته بودیم همه از تعطیلات و اینا می گفتیم
بش گفتیم تو کجا میری خیلی شیک و
مجلسی گفت والا شاید با رفقا رفتیم به فاک
ما:
اون یارو:
آخر شب بود مست و خراب از کوچه ی می گذشتم ناگهان دور ورم پر از
گرگ های ناشناس شدند سر دسته ی آنها جلو
آمد سر بالا آوردم دیدم او همان است که بیادش مست کرده بودم نیش
خندی زدم و گفتم: بزن....... زد
باورم نمی شد او همان بره ای بود که خودم گرگش کرده بودم
آقا کوچیک بودم پسر عمه ام خیلی شیطون بود از من دو سال بزرگتر بود میرفت با پسرا به اسم دختر چت می کرد هر کی هم بش می گفت وب بدم و پر فحش می کرد منم فکر کردم وب فحشه که پسر عمه ام ناراحت باشون برخورد می کرد. مهونی بودیم جلو همه با پسر عموم دعوام شد اون هی فحش میداد منم کم اوردم با عصابنیت تمام ( با حالت کشیده و عصبانی) داد زدم سرش: وب
قیافه من:
قیافه مهمونا:
قیافه پسر عمه ام:
دختر که باشی حتی به سیگارت هم عجیب نگاه می کنند
به موهای پریشان و لباس هایت هم......
دختر که باشی دیگر نمی فهمند اسمت چیست و اهل کجایی.......
فقط دختر بودنت مهم است
برای هرزه های شهر بدن عریانت مهم تر از افکار زیبایت است
.
.
.
.
مادربزرگم برام تعریف می کرد می گفت چهارتا خانواده با هم زندگی می کردیم و به جز بزرگترا همه با هم می خوابیدم و زیرمون پتو فرش می کردیم و دختر و پسر با هم می خوابیدیم
.
.
از این چه نتیجه ای می گیرید چرا دیگه هیچی مثل قدیم نیست چرا پسرامون هیز تر شدند و دخترامون هرزه تر ( البته خوب هم توشون هست منظورم همه نیستن ) چرا دیگه دور و زمونه عوض شده
.
.
.
مسئولین رسیدگی کنن
آخر بازیست
سک سک
پیدایت کردم...... آنجا
تو بغل اون
گاهی به جایی میرسد که آدم خودکشی می کند نه این که تیغ بردارد و
رگش را بزند نه........... قید احساسش را میزند
به بعضیا باید گفت: عزیزم من کارگردان همون فیلمیم که تو داری واسم
بازی می کنی
این جا زمین است
زمین گرد است
فردا به خودم خواهی رسید
حال و روزت دیدنیست
این لوکس بلاگ هم رفته رو اعصابم هاااااا بابا این چند روزه اصلا نمی
تونستم پست بذارم
بابا چرا مسئولین رسیدگی نمی کنند بخدا این داداش رضا یاغی هم بد
نمی گه بیایید پول بذاریم رو هم خودمون یه
سرویس وبلاگ دهی درست کنیم اسمشو هم میذاریم رضا یاغی و
برادران خخخخخخخخخ
بچه ها تا حالا نمی دونستم این وبلاگ رضا چرت نویس پست ثابت داره
هر روز می رفتم سر میزدم بهش میدیدم همون
پست تکراریه اس میومدم بیرون