کینه پوش

بالاتر از سیاهی هم رنگ است مثل رنگ این روزای من


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


این روز هایم به تظاهر می گذرد ...... تظاهر به بی خبالی تظاهر به بی تفاوتی به شادی  به این که دیگه هیچی مهم نیست اما چه سخت می کاهد از جانم این " نمایش "


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


ماهایی که دیگه از اومدن کسی ذوق زده نمی شیم نه کسی از کنارمون بره حوصله نداریم نازشو بخریم که برگرده ..... ماها آدمایی بی احساسی نیستیم کاها بی معرفت نیستیم و نامرد نیستیم 

یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن که باروامونو سوزوندن


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


می گویند باران که ببارد بوی خاک بلند می شود 

پس چرا این جا باران که ببارد بوی خاطرهها می پیچد


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته از های و هوی دنیا دلم گرفته................

یک سینه غرق مستی دارد هوای باران از این خراب رسوا دلم گرفته ..........

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم شرمنده ام خدایا دلم گرفته...........

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه باید شود هویدا امشب دلم گرفته...........

ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو پرکن  به جان مولا امشب دلم گرفته..............

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است فردا به چشم اما امشب دلم گرفته .........


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


سلام تنهایی ام:

امروز پیش از آن که باشی در کنارم بودی . یار همیشگی ام حتی تو به خنده های مصنوعی ام خندیدی؟ چه کنم؟؟؟؟؟ غیر از خنده ای که به ناچار از لبانم بیرون می آید . حتی تو تنهایی ام را درک کردی آخر کسی جز تو خودت را درک نخواهد کرد . این اتاق.... تو ... و این وبلاگ تنها شریک دل تنهای من بودین. آه.....

چقدر دلم تنگ میشه بعضی وقتا چرا دلم اینقدر غمگین است انتظار چه کسی را می کشد؟ غصه ی چه کسی را می خورد؟ نمی دانم . هوا هوای یار قدیمی ام گریه است . باز دل تنگم باز اشک . خدایا میبینی صدامو می شونی این ترانه ی غمگین بدجور داره دلمو می چزونه بدجور تو ماتشم آخر این احساسات و این حال و هوا کار دسم میده باز خاطرات گذشته باز لذت دیدنش داره کار دسم میده... اما نه... اون دیگه گذشته اون دیگه رفته؟..... پس ........ پس اونی که کنار سالن داشت می خندید کی بود؟ ......... اههههههه ..... باز ذهن مریضم قاطی کرده به خاطر اثر قرصاس آره همینه بذار بخوابم اینطوری یکم استراحت می کنم ولی تو شاهد باش ...... تو شاهد باش که این دیوونه ی در قفس بی گناه است خودت بودی که زیر باران دلش را روحش را اسیر دو جفت نگاه جنگلی کردی گفتم باران........... چقدر دلم برای باران تنگ شده اونم باران رو دوس داشت ........... دارم می نویسم نمی دونم برای کی نمی دونم برا چی اما دوست دارم بنویسم ..... بنویسم و بنویسم تا جایی که این بارانی که از چشمانم می آید تمام شود. خستم می خوام بخوام کاش یکی اینقدر زجرم نمیداد تا اینقدر دلم تنگ نشه و دلم هوای یکی رو بکنه.............. 


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


بعضی وقتا کنار آتیش میشینم تازه می فهمم چقدر سردمه 

آخه آتیشو احساس نمی کنم ......... دیگه نمیسوزونتم............. بعدا با خودم میگم اگه اینقدر سردمه پس چرا احساس سرما نمی کنم؟ 

چرا نمی لرزم؟ ..... بعدش یه صدایی می پیچه تو سرم....... شاید اصلا سردم نباشه شاید اسنقدر گرممه که آتیشم برام گرم نیس ولی نه............

تازگیا یه چیزی فهمیدم ........... فهمیدم نه سردمه نه گرممه مشکل اینه که سرما و گرما رو حس نمی کنم 

آخی دلم واسه خودم می سوزه ....... بیچاره خودم .... خسلی وقته مردم ........ هنوز باورش برام سخته


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


تو کلاس استاد میگه :

اسپرم از " پروتئین ، ویتامین و قند تشکیل شده"

 یکی از دخترا پرسید :

ببخشید استاد ؛ پس چرا شوره ??!

.

.

.

من صحنه رو ترک میکنم ، شما عزاداری کنید :|| نه خدایی این دختره یا ........


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


-سلام

- تموم شد؟

-آره شکر خدا الان خوبی بهتری؟

-خستم برو بیرون

- چیزی می خوای برات بیارم؟

- برو بیرون چیزی نمی خوام

چشام باز شد دوباره........ نفس می کشم....... دستامو بردم بالا پس حرکت هم می کنم. زندم هنوز..... هیچ حسی ندارم خوشحال نیستم ........... چرا همه چی تکراریه؟... خورشید طوری طلوع کرد که دیروز کرد و طوری غروب شد که دیروز شد ..... پس چی باعث میشه امید داشته باشم فردا رو ببینم؟

-عمه هانی خوبی عزیزم چقدر برات دعا کردم حالا بهتری درد که نداری عمه؟

- مگه نگفتم همه بیرون باشن؟

-عمه نگرانتیم

- نگرانی نمی خوام برو بیرون

-چته عزیزم؟ درد داری؟  می خوای پرستار رو صدا کنم؟.

دکمه ی بالا سرمو میزنم پرستار میاد

-همه رو بیرون کن خانم پرستار.

همه رفتن با دلخوری اما من که میدونم دلخوریشون بابته پوله بابت منفعتشون بابت خونه خودشون شکمشون 

خستم از این تظاهر به مهربونیا به این همه دروغای شاخ دار.

خدا مادربزرگم می گفت اگه خدا بخواد خودش آدمی که فرستاده رو دوباره برمیگرده پیش خودش براش مهمونی میگیره

گفتم نمیشه من برم پیشش؟

گفت نه مادر نمیشه اون وقت خدا تو مهمونیش رات نمیده دیگه در خونشو به روت باز نمی کنه

خدا من که کارت دعوت نمی خوام بابا مگه برا مهمونی اومدم بابا قربونت بشم بذار خودم بیام بابا من مهمونی نمی خوام


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ:ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﯾﮑﯽ ﺭو ﺑﺎ ﺗﯿﺮﺑﺰﻧﯿﻢ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟
شاگرد:ﻫﯿﭽﯽ!
ﻣﻌﻠﻢ:ﭼﺮﺍ؟
شاگرد:بقیه میپرن دیگه!
ﻣﻌﻠﻢ:دو ﺗﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮﺕ ﺧﻮﺷﻢ اومد ﺣﺎﻻ ﺷﻤﺎ ﯾﻪ ﻣسئاﻟﻪ ﺑﺴﺎﺯﯾﺪ!
شاگرد:ﺳﻪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﯾﮑﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺩﻫﻨﺶﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﻣﻌﻠﻢ ﺳﺮﺥ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﻫﻨﺶ!
شاگرد:ﻧﻪ ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﺣﻠﻘﻪ ﺩﺳﺘﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮﺕ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪچشمک


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


شب عید فطر حاجی میره رو پشتبام که ماه رو ببینه شلوارش پاره بوده از پایین داد می زنند

حاجی پیداست حاجی پیداست میگه هر کی دیده بخوره ما که هنوز ندییدم !

.


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


وقتی یادم میاد خیلی ها بودن که پارسال آخرین ماه رمضونشون رو تجربه کردن، دلم میگیره.... آخه

 

شاید این بار نوبت من باشه که آخرین مهمونی ماه رمضون رو تجربه کنم...


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


ﺭﻓﯿﻖ !!!!

ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣُﺮﺩﻡ ..

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗَﻢ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣَﺮﺩُﻣﻪ ... ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺎﻣــ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﻧﻮﮐﺮﯾﺘﻮ ﮐﻨﻤـــ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮﯾــــﺎ !!!

ﺣﻠــﺎﻝ ﮐﻦ ....

ﻗــــﻮﻝ ﻣﯿﺪﻣـــ؛

ﺑــﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﻮﻝ ﻣﯿـــﺪﻡ ﻫﻤﯿﻦ ﯾــﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺯﺗـــ ﺑﺎﻟـــــــﺎﺗﺮ ﺑﺎﺷﻢ

ﺑﻌﺪﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻤﯿﺸــــﻪ ﺧﺎﮐـــــِ ﭘـــﺎﺗﻢ


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ 1ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ
 
ﺁﺳﻤﻮﻥ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻣﻨﻪ ﻭﻗﺘﯽ
 
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍﻍ ﺩﮐﻞ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺗﻪ ﮐﻤﺮﻡ
 
ﺷﮑﺴﺖ
 

+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


انقدر از دست همه شادم دارم شادروان میشم


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


بــه کـســـی محـبــت کـنـــــی ازت فــــرار میــکـنـــــه !!
بــاس بـزنـــــی تــو ســرش تــا بیــوفـتـــــــه دنـبــــالــــت ...
ایـــن قـــانــــــونِ دنـیــــاســت رفيــــق 

 

 


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


ﯾﺎﺭﻭ pm ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ :

ﺱ ﺥ ؟ ﭺ ﺥ ؟

ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ! ؟ |:

ﻣﯿﮕﻪ ﯾﻌﻨﯽ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺑﯽ ؟ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ؟

ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻫﺎﻥ !

ﻝ ﺥ ﮒ

ﮔﻔﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ! ؟ |:

ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻌﻨﯽ : ﻻﻣﺼﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺸﺎﺩﯼ ...


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


بول = ادرار

ﺭﺩ ﺑﻮﻝ: ﺍﺩﺭﺍﺭ ﻗﺮﻣﺰ

ﺑﻮﻟﯿﻨﮓ: ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺩﺭﺍﺭ !!

ﭘﯿﺖ ﺑﻮﻝ: ﺳﻄﻞ ﺍﺩﺭﺍﺭ

ﺑﻮﻝ ﺩﺍﮒ: ﺍﺩﺭﺍﺭ ﺳﮓ

ﺑﻮﻟﻬﻮﺱ: ﺍﺩﺭﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻫﻮﺱ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﺎﺵ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻌﻬﺪ

ﺑﻮﻟﺘﻦ: ﺍﺩﺭﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻥ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ

ﺑُﻠﯿﺰ: ﺍﺩﺭﺍﺭ ﻟﻐﺰﻧﺪﻩ

ﺑﻮﻟﺒﺮﯾﻨﮓ: ﺑﺎ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ

ﺑُﻞ ﺷﯿﺖ: ﺍﺩﺭﺍﺭ ِ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺑﺎ ﻣﺪﻓﻮﻉ

ﺑﻠﺒﻠﯽ: ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﻭ ﺑﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﺑﻠﻮﺍﺭ: ﺟﻨﮓ ﺑﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﯼ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ

ﺑﻠﻐﺎﺭ: ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﻥ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﺑﻮﺍﻟﻌﺠﺐ: ﻭﻗﺘﯽ ﻃﻮﻝ ﭘﺮﺗﺎﭘﯽ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﺍﺯ 1 ﻣﺘﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑُﻠﻌﺠﺐ

ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟

در آوردن گوشی از حالت سایلنت !

نبردن گوشی به دستشویی و حمام !

از رمز درآوردن اینباکس گوشی !

… پاک کردن آثار جرم !

 

خواب راحت …

زندگی راحت …

آرامش همراه با گریه !

تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !

اینطور نیس؟ 

 

 


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


خواهرم دوستشو آورده خونه.مامانم هیچی نگفت

حالا همین دختره رو اگه من آورده بودم.... واویلا بود

همیشه بین بچه ها فرق میذارن بعد می گن نه همشون یه اندازه برامون عزیزن


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


بعضیا دیگه از لاشی گذشتن ...

دیگه شدن متلاشی.. :heh


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


یه روز خوب میاد که بالای عکسم مینویسن

انا لله و انا الیه راجعون

همین و بس...


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


بعضیا هستن که پای برهنه میان تو زندگی آدم بعد وقتی که دارن میرن لباس مارک دار تنشونه...!!!


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


هوووووووووووووی تو که الان واسه یکی دیگه تخم میذاری

یه روز دون خور من بودی

کباب شدنت رو هم مبینم


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


به بعضیا باس گفت: عزیــــــــــــــــزم شما به جا پرچم لنگاتــــــــــــــــون بالاس


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


این شعره رو خییییییییییییلی دوست دارم خیلی زیاد:

همره باد و نشیب و فراز کوهساران

از سکوت شاخه های سرفراز بیشع زاران

از خروش نغمه سوز و ناله ساز آبشاران

از زمین از آسمان از ابر و مه از باد و باران

از مزار بی کسی گمشگته در موج مزاران

می خراشد قلب صاحب مرده ای را سوز سازی

سازنه ، دردی ، فغانی ، ناله ای ، اشک نیازی

مرغ حیران گشته در دامن شب می زند پر

می زند پر بر در و دیوار ظلمت می زند سر

ناله می پیچد بر دامان سکوت مرگ گستر

این منم فرزند مسلول تو مادر باز کن در

باز کن در ... باز کن در تا ببینمت بک بار دیگر

چرخ گردون ز آسمان کوبیده اینسان بر زمینم 

آسمان قبر هزاران ناله کنده بر جبینم

تا رغم گسترده پرده روی چشم نازنینم 

خون شده از بس که مالیدم به دیده آستینم

کو به کو پیچیده دنبال تو فریاد حزینیم

اشک من در وادی آوارگان آواره گشته

درد جانسوز مرا بیچارگیها چاره گشته

سینه ام از دست این تک سرفه ها صد پاره گشته

بر سر شوریده جز مهر تو سودایی ندارم

غیر آغوش تو دیگر در جهان جایی ندارم

باز کن مادر ببین از باده ی خون مستم آخر

خشک شد ، یخ بست ، دامان حلقه دستم آخر

آخر ای مادر من زمانی جوان شاد بودم

سر به سر دنیا اگر غم من فریاد بودم

هر چه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم 

صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم

بهر صدها دختر شیرین صفت و فرهاد بودم

درد سینه ام آتشم زد ، اشک تر شد پیکر من 

لاله گون شد سر به سر از خون سینه بستر من 

خاک گور زندگی شد در به در خاکستر من 

پاره شد در چنگ سرفه پرده در پرده گلویم

وه چه دانی سل چها کرده است با من من چه گویم؟

همنفس با دردم و دنیا مرا از یاد برده

ناله ای هستم کنون در چنگ یک فریاد مرده

این زمان دیگر برای هر کسی مرد عجیبم

زآستان دوستان مطرود و در هر جا غریبم

غیر طعن و لعن مردم نیست ای مادر نصیبم

ناله ای محزون حبیبم ، لخته های خون طبیبم

کشته شد، تاریک شد روز جوانم

ناله شد ، افسوس شد  فریاد ماتم سوز جانم

داستانها دارد از بیداد سل سور نهانم

خواهی جویا شوی از این دل غمدیده ی من 

بین چه سان خون می چکد از دامنش بر دیده ی من؟

وه زبانم لال ، این خون دل افسرده حالم

گر که شیر توست مادر... بیگناهم کن حلالم

آسمان ، ای آسمان مشکن چنین بال و پرم را

بال و پر دیگر چرا ویران که کردی پیکرم را

بس که بر سنگ مزار عمر کوبیدی سرم را 

باری امشب فرصتی ده تا ببینم مادرم را

سر به بالینش دهم گویم کلام آخرم را

گویمش مارد چه سنگین بود این باری که بردم

خون چرا قی می کنم مادر مگر خونه که خوردم

سرفه ها، تک سرفه ها قلبم تپه شد مرد مردم

بس کنین آخر خدارا جان من بر لب رسیده

آفتاب عمر رفته ، روز رفته ، شب رسیده

زیر آن سنگ سیه گسترده مادر رختخوابم

سرفه محض خدا خاموش می خواهم بخوابم

عشقها ، ای آرزوهای جوانی

اشکها ، فریاد ها ای نغمه های زندگانی

سوز ها ، افسانه ها ای ناله های آسمانی

دستتان را می فشارم با دو دست استخوانی

آخر امشب رهسپارم سوی خواب جاودانی

هر چه کردم یا نکردم ، هرچه بودم در گذشته

کگه پودم از تار دل، تار دل از پودم گششته

می خزم تا سینه تا دامان یارم را بگیرم

آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم

تالیاس ععقد خود پیچید به دور پیکر من

تا نبیند بی کفن فرزند خود را مارد من

پرسه می زنند سرگران بر دیدگان تار، خوابش

تا سخر نالید و خون قی میکرد توی رختخوابش

تشنه لب فریاد می زند شاید کسی گوید جوابش

قایقی از استخوان خون دل شوریده آتش

ساحل مرگ بیند منزلگه عمر شبابش

بسترش دریای خونی، خفته موج و ته نشین

دستهایش چو دو پارو مج و در هم شکسته

پیکر خونین زورقی پارو شکسته

می خورد پارو بر آب و میرو قایق به ساحل

تا رساند لاشه ی خود را به منزل

آخرین فریاد او از دامن دل می کشد پر

این منم فرزند مسلول تو مادر باز کن .... باز کن در

باز کن که زا پا فستادم آخ مادر... آخ

م...ا....د....ر


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


آقا خیر سرم رفته بودم مهمونی کلی هم خوشتیپ کردم کلی هم خوش بو جنتلمن مهمونی هم یعنی آشنا بود و تولد یکی از دوستان بود آقا جونم واستون بگه تا وارد شدم همه ریختن سرم : حالت چطوره؟ - ایشالله خوب میشی - توکل به خدا - حالا اذیت نیستی - نکنه بوی سیکار اذیتت کنه نکنه این جور چیزا برات بده؟ - ریحانه برا آقا هانی یه لیوان شربت بیار- آقا دیگه هیچ دیگه آبرومون رفت ناکام از ممهمونی اومدم بیرون حتی نذاشتن برقصم اههههههه  

تصمیم گرفتم از این به بعد مهمونیای غریبه برم اینطوری بهتره


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


سلام به همه بروبچ باحال خودمون این چن وقته نبودم دلم برا همتون تنگ شده حالا که اومدم و دیدم چقدددددددددددددر ارادتدارین خدمتم خیلی خوش حال شدم.

والا من که حالم خوبه مرسی که به فکرم بودین این جا همه چی خوبه عالیه

دارم حال می کنم چقدر عزیز شدم من بین همه اصلا یه وضعیه خدا نکنه من یه چی بخوام و برام نیارن واویلا مگه میشه؟

خلاصه این که رفتیم صفا سیتی نه برا درمان

فدای همتون عاشقونم 


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|